در روز جمعه ۱۵ ژانویه ۱۹۷۱ برابر با ۲۵ دی‌ماه ۱۳۴۹ در تهران پایتخت کشوری پهناور، متمدن، زیبا و سرشار از عشق به نام «ایـران» به دنیا آمدم. از کودکی به نقاشی و انجام کارهای دستی عطش فراوانی داشتم، در کودکستان مربیانم همواره مشوق و همراهم بودند، همین تشویق‌ها و همـراهی‌ها بود که به من انگیزه می‌داد تا علاقه‌ام رو دنبال کنم. استفـــاده از متریال‌های متفاوت در نقاشی کردن را دوست داشتم، حدود ۱۰ سال داشتم که با تکنیک «رنگ و روغن» آشنا و جذب تجربه کردن این تکنیک جادویی شدم. بوم‌های نقاشی را هم خودم می‌ساختم، با تهیه چوب برای ساخت کلاف و تهیه کنواس و چسب چوب و. . شروع کردم و گاهی هم بر روی تخته‌های فیبر و سه‌لایی چسب چوب می‌زدم و روی آن رنگ سفید و آماده برای لذت بردن از ترکیب این رنگ‌های مسحور کننده و به تصویر کشیدن تصوراتم.
با اشتیاق تمام و به‌سختی نقاشی‌هایم را برای برنامه‌های تلویزیونی کودکان و نوجوانان ارسال می‌کردم و همواره با تشویق و برخی اوقات با شک و تردید همراه با تعجب مجریان مواجه می‌شدم، اما برای من این مهم بود که نقاشی هایم ارسال بشوند تا بتوانم کارهای جدیدتری را انجام بدهم، حتی اگر نمایش داده نمی‌شدند.
شاید ۱۳ ساله بودم که با تکنیک “سیاه‌قلـم” هم آشنا شدم، عالی بود و بسیار لذت بخش، جذب این تکنیک شدم و گاهی تا ۳ طرح در روز نقاشی می‌کردم، همین دوران بود که عاشق ورزش بسکتبال هم شدم، در کنار درس، نقاشی و . . . شروع کردم به فراگیری این ورزش هیجان انگیز و بی‌همتا. بسکتبال برای من حس آرامش و رهایی از بند را داشت و تنها یک ورزش نبود، رها شدن از یک نقطه با شتاب بالا، تمرکز بر روی هدف و پرتاب توپ به سمت حلقه، این‌ها همه برای من به مانند تعیین هدف، آمادگی و جهش به‌سوی آینده بود.
«نشانه گیری، دقت، تمرکـز و درنهایت زدن به هدف»
در همان سنین نوجوانی و با پیدایش کامپیوترهای خانگی به‌شدت کنجکاو و مشتاق به شناخت آن شدم، به فراگیری زبان برنامه‌نویسی بیسیک (BASIC) پرداختم و آن آغازی بود برای ورود به دنیای مدرن و فن آوری روز دنیا، دروازه‌ای بود که به روی کنجکاوی‌هایم گشوده شد. نقطه آغازین ورود به دنیای گرافیک مدرن برای من شکل گرفت، تلفیق هنر ترسیم و فن آوری، آغاز دنیایی با بی‌نهایت اندیشه‌های انجام پذیر.
««تصویر متحرک، طرح و رنگ، حرکت و درنهایت لذتی وصف‌ناپذیر و بیکران»
آسمان و ستارگانش، سیارات و کهکشان‌ها، گستردگی هستی، ناشناخته‌های کیهان و فرازمینی‌ها همه و همه از کودکی بخشی از دلبستگی ها و کنجکاوی‌های من بوده و هست. خواندن کتاب‌ها و مقالات مرتبط با اشیاء پرنده ناشناخته یا همان بشقاب های پرنده (UFO)، موجودات فرازمینی چه در داستان و چه در واقعیت همیشه برای من لذت‌بخش بود، آرزوی سفر به مریخ و سیارات دیگر، جهان‌های موازی، سفر در زمان و هر آنچه فراتر از این کره خاکی است.
در رشته علوم تجربی تا دریافت دیپلم ادامه دادم، خدمت سربازی اجباری خودم را در سال ۱۳۷۰ با هدف تحصیل در دانشگاه‌های برتر اروپایی در رشته مورد علاقه ام همچون گرافیک دیجیتالی (Digital Graphic Design) ، پویانمایی (Animation)و تصویرسازی دیجیتالی (Digital Imaging) به پایـان رسـاندم.
در سال ۱۳۷۱ و به جهت آگاهی سنجی خودم در کنکور رشته هنر شرکت کردم و در رشته ارتباط تصویری (گرافیک عمومی) و با یک رتبه نسبتا خوب در «دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکزی» پذیرفته شدم. سال ۱۳۷۴ بود که جذب دختری پرانرژی، جذاب و زیبا در دانشکده شدم، پرکار و خلاق. دورانی بسیار زیبا، پرشور و نشاط و به‌یادماندنی: «من عاشق شده بودم» !!
تحصیل در رشته‌ای که به شدت دوست داشتم در کنار همراهی که دلم می‌خواست همیشه در کنارم باشد.
مرداد ماه ۱۳۷۶ با دفاع از پروژه پایان‌نامه‌ام با عنوان «فرهنگ، رسانه، تبلیغات و تیزر تبلیغاتی» با نمره ۱۷ فارغ‌التحصیل شدم و چند ماه بعد ازدواج کردیم و زندگی کاملاً متفاوت و رمانتیکی را با تمام فراز و نشیب هایی که هرگز فکرش را هم نمی‌شد کرد آغاز کردیم..
تیرماه ۱۳۷۶ در «موسسه فرهنگی هنری حور» که در آن سال‌ها تنها شرکت خصوصی تهیه و تولید پویانمایی (Animation) در ایران بود آغاز به کار کردم و این نقطه آغاز ورود به بازار کار حرفه‌ای من پس از فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه بود….
در مهرماه سال ۱۳۸۱ رنگ و بوی زندگی ما تغییر کرد و یک خانواده سه نفره شدیم، پسری دوست داشتنی و باهوش پا به زندگی مان گذاشت، بهترین، شیرین ترین و یکی از زیباترین اتفاقات زندگی ما.
زندگی همچنان با سرعتی باورنکردنی به جلو می‌رود . . .
On Friday 15 January 1971, I was born in Tehran, the capital of a vast, civilized, beautiful, and loving country called “IRAN”. I have had a great thirst for painting and handicrafts since I was a child. In kindergarten, my coaches always encouraged and accompanied me, and it was these encouragements and companions that motivated me to pursue my interests. I liked the use of different materials in painting, I was about 10 years old when I became acquainted with the technique of “Oil Painting” and was attracted to experience this magical technique. I also made the canvases myself, preparing wood for making coils and preparing canvas and wood glue. I started and sometimes glued wood on fiberboard and board, and painted it white, ready to enjoy the combination of these mesmerizing colors and depict my imagination.
I eagerly and hardly submitted my drawings to children and teenagers’ TV shows, and I was always met with applause and sometimes skepticism, but it was important for me to have my drawings submitted so that I could do newer work. To do, even if they were not displayed.
I was probably 13 years old when I got acquainted with the “Chiaroscuro” technique. It was great and very enjoyable. I was attracted to this technique and sometimes I painted up to 3 designs a day. During this period, I also fell in love with the sport of basketball, in addition to lessons, painting, etc. I started learning this exciting and unique sport. Basketball for me was a feeling of relaxation and release, and it was not just a sport, getting rid of a high-acceleration point, focusing on the Target, and throwing the ball into the basket, all of which for me was like goal setting, preparation, and leaping. It was the future.
” Taking Aim, Accuracy, Focusing and Ultimately Shooting at the Goal”
As a teenager, I became very curious and eager to learn about them with the advent of personal computers. I learned the BASIC programming language, and it was the beginning of entering the modern world and the technology of the world. The starting point for entering the world of modern graphics were formed for me, the combination of drawing art and technology, the beginning of a world with infinite ideas that can be done.
” Animation, Designs and Colors, Motion and Ultimately Achieving indescribable and Endless Pleasure “
The sky and its stars, the planets and galaxies, the vastness of the universe, the unknowns of the universe, and the extraterrestrials have all been part of my passions and curiosities since childhood. I have always enjoyed reading books and articles about UFOs, extraterrestrial beings, both in the story and in reality, dreaming of traveling to Mars and other planets, parallel worlds, time travel, and more. What is beyond this planet?
In the field of experimental sciences until I received my diploma, and completed my compulsory military service in 1991 intending to study in top European universities in my favorite fields such as Digital Graphic Design, Animation, and Digital Imaging I finished.
In 1992, due to my self-awareness, I participated in the art entrance exam and was accepted in the field of “Graphic Design” with a relatively good rank in the “Islamic Azad University of Central Tehran”. It was in 1995 that I was attracted to an energetic, attractive, and beautiful girl in college, hardworking and creative. A very beautiful, passionate and memorable era: “I fell in love”!!
Studying in a field that I was very interested in with someone I always wanted to be with me.
In August 1997, I graduated with a grade of “A” by defending my dissertation project entitled “Culture, Media, Advertising and Advertising Teaser”, We got married a few months later and started a completely different and romantic life with all the ups and downs that could never have been imagined.
In July 1997, I started working at the “HOOR” Cultural and Artistic Institute, which in those years was the only private animation production company in Iran, and this was the starting point for entering my professional job market after graduating from university…
In October 2002, the color and smell of our lives changed and we became a family of three, a lovely and intelligent boy entered our lives, the best, sweetest, and one of the most beautiful events of our lives.
Life goes on at an incredible speed …
Am Freitag, dem 15. Januar 1971, wurde ich in Teheran geboren, der Hauptstadt eines riesigen, zivilisierten, schönen und liebevollen Landes namens “IRAN”. Ich habe seit meiner Kindheit einen großen Durst nach Malen und Basteln. Im Kindergarten haben mich meine Betreuer immer ermutigt und begleitet, und diese Ermutigungen und Begleiter haben mich motiviert, meinen Interessen nachzugehen. Ich mochte die Verwendung verschiedener Materialien in der Malerei, ich war etwa 10 Jahre alt, als ich die Technik “Ölgemälde” kennenlernte und mich reizte, diese magische Technik zu erleben. Ich habe auch die Leinwände selbst hergestellt, Holz für die Herstellung von Spulen vorbereitet und Leinwand und Holzleim vorbereitet. Ich begann und manchmal klebte ich Holz auf Faserplatten und Bretter und malte es weiß, bereit, die Kombination dieser faszinierenden Farben zu genießen und meine Fantasie darzustellen.
Ich habe meine Zeichnungen eifrig und kaum bei Kinder- und Jugendfernsehsendungen eingereicht, und ich wurde immer mit Applaus und manchmal mit Skepsis aufgenommen, aber es war mir wichtig, dass meine Zeichnungen eingereicht werden, damit ich neuere Arbeiten machen kann. Zu tun, auch wenn sie nicht angezeigt wurden.
Ich war wahrscheinlich 13 Jahre alt, als ich mit der „Schwarze Stiftmalerei“-Technik bekannt wurde.Es war großartig und hat sehr viel Spaß gemacht. Ich fühlte mich von dieser Technik angezogen und malte manchmal bis zu 3 Designs am Tag. In dieser Zeit habe ich mich neben Unterricht, Malen usw. auch in den Basketballsport verliebt. Ich habe angefangen, diesen spannenden und einzigartigen Sport zu lernen. Basketball war für mich ein Gefühl der Entspannung und Befreiung, und es war nicht nur ein Sport, einen hohen Beschleunigungspunkt loszuwerden, sich auf das Ziel zu konzentrieren und den Ball in den Korb zu werfen, was für mich alles wie das Setzen von Zielen war, Vorbereitung und Springen.Es war die Zukunft.
“Zielen, Genauigkeit, Fokussieren und letztendlich
Schießen auf das Tor”
Als Teenager wurde ich mit dem Aufkommen von Personal Computern sehr neugierig und begierig, etwas über sie zu lernen. Ich lernte die Programmiersprache BASIC, und das war der Beginn des Einstiegs in die moderne Welt und die Technologie der Welt. Den Ausgangspunkt für den Einstieg in die Welt der modernen Grafik bildete für mich die Verbindung von Zeichenkunst und Technik, der Beginn einer Welt mit unendlich vielen Ideen, die umgesetzt werden können.
“Animation, Designs und Farben, Bewegung und letztendlich unbeschreibliches und endloses Vergnügen”
Der Himmel und seine Sterne, die Planeten und Galaxien, die Weite des Universums, die Unbekannten des Universums und die Außerirdischen sind seit meiner Kindheit Teil meiner Leidenschaften und Kuriositäten. Ich habe es immer genossen, Bücher und Artikel über UFOs, außerirdische Wesen, sowohl in der Geschichte als auch in der Realität, zu lesen und davon zu träumen, zum Mars und zu anderen Planeten, Parallelwelten, Zeitreisen und mehr zu reisen. Was ist jenseits dieses Planeten?
Im Bereich der experimentellen Wissenschaften, bis ich mein Diplom erhielt und meinen obligatorischen Militärdienst 1991 abschloss, um an europäischen Spitzenuniversitäten in meinen Lieblingsbereichen wie Digital Graphic Design, Animation und Digital Imaging zu studieren.
1992 habe ich aufgrund meines Selbstbewusstseins an der Kunstaufnahmeprüfung teilgenommen und wurde im Fach „Grafikdesign“ mit einem relativ guten Rang an der „Islamic Azad University of Central Tehran“ aufgenommen. 1995 fühlte ich mich zu einem energischen, attraktiven und schönen Mädchen im College hingezogen, fleißig und kreativ. Eine sehr schöne, leidenschaftliche und denkwürdige Ära: “Ich habe mich verliebt”!!
Studieren in einem Bereich, der mich sehr interessierte, mit jemandem, mit dem ich immer zusammen sein wollte..
Im August 1997 schloss ich mein Dissertationsprojekt mit dem Titel „Kultur, Medien, Werbung und Werbeteaser“ mit der Note „1“ ab. Wir heirateten wenige Monate später und begannen ein völlig anderes und romantisches Leben mit allen Höhen und Tiefen Tiefen, die wir uns nie hätten vorstellen können.
Im Juli 1997 begann ich am „HOOR“ Cultural and Artistic Institute zu arbeiten, das damals die einzige private Animationsproduktionsfirma im Iran war, und dies war der Ausgangspunkt für den Einstieg in meinen beruflichen Arbeitsmarkt nach dem Universitätsabschluss…
Im Oktober 2002 änderten sich die Farbe und der Geruch unseres Lebens und wir wurden eine dreiköpfige Familie, ein liebenswerter und intelligenter Junge trat in unser Leben, das beste, süßeste und eines der schönsten Ereignisse unseres Lebens.
Das Leben geht mit einer unglaublichen Geschwindigkeit weiter …
15 Ocak 1971 Cuma günü, “İRAN” denilen uçsuz bucaksız, medeni, güzel ve sevgi dolu bir ülkenin başkenti Tahran’da doğdum. Çocukluğumdan beri resme ve el sanatlarına karşı büyük bir susuzluk duymuşumdur. Anaokulunda koçlarım beni her zaman cesaretlendirdi ve eşlik etti ve ilgi alanlarımın peşinden gitmem için beni motive eden de bu teşvikler ve arkadaşlardı. Resimde farklı malzemelerin kullanımını sevdim, “Yağlıboya Resim” tekniği ile tanıştığımda ve bu büyülü tekniği deneyimlemeye başladığımda yaklaşık 10 yaşındaydım. Tuvalleri de kendim yaptım, bobin yapmak için ahşabı hazırladım ve tuval ve ahşap tutkalı hazırladım. Ahşabı sunta ve tahta üzerine bazen yapıştırdım ve beyaza boyadım, bu büyüleyici renklerin kombinasyonunun tadını çıkarmaya ve hayal gücümü resmetmeye hazırdım.
Çizimlerimi hevesle ve zorlukla çocukların ve gençlerin TV programlarına sundum ve her zaman alkışlarla ve bazen şüpheyle karşılandım, ancak daha yeni işler yapabilmem için çizimlerimin gönderilmesi benim için önemliydi. Gösterilmemiş olsalar bile.
“Karakalem Çizimi” tekniği ile tanıştığımda muhtemelen 13 yaşındaydım. Harika ve çok keyifliydi. Bu tekniğe ilgi duydum ve bazen günde 3 desen çizdim. Bu dönemde dersler, resim vb. dışında basketbol sporuna da aşık oldum. Bu heyecan verici ve eşsiz sporu öğrenmeye başladım. Basketbol benim için bir rahatlama ve serbest kalma duygusuydu ve sadece bir spor değildi, yüksek ivmeli bir noktadan kurtulmak, hedefe odaklanmak, topu sepete atmak, hepsi benim için gol atmak gibiydi. hazırlık ve sıçrama. Gelecek buydu.
“ Hedef Alma, Doğruluk, Odaklanma ve Nihayetinde Kaleye Atış”
Bir genç olarak, kişisel bilgisayarların ortaya çıkmasıyla çok meraklı ve onlar hakkında öğrenmeye istekli oldum. BASIC programlama dilini öğrendim ve bu, modern dünyaya ve dünya teknolojisine girmenin başlangıcıydı. Benim için modern grafik dünyasına girmenin başlangıç noktası, çizim sanatı ve teknolojinin birleşimi, yapılabilecek sonsuz fikirlerin olduğu bir dünyanın başlangıcı oldu.
” Animasyon, Tasarımlar ve Renkler, Hareket ve Sonunda Tarifsiz ve Sonsuz Hazza Ulaşmak ”
Gökyüzü ve yıldızları, gezegenler ve galaksiler, evrenin uçsuz bucaksızlığı, evrenin bilinmeyenleri, dünya dışı varlıklar, çocukluktan beri tutku ve meraklarımın birer parçası olmuştur. UFO’lar, hem hikayede hem de gerçekte dünya dışı varlıklar hakkında kitap ve makaleler okumaktan, Mars’a ve diğer gezegenlere, paralel dünyalara, zaman yolculuğuna ve daha fazlasına seyahat etmeyi hayal etmekten her zaman zevk aldım. Bu gezegenin ötesinde ne var?
Deneysel bilimler alanında diplomamı alıp 1991 yılında zorunlu askerlik hizmetimi tamamlayarak Avrupa’nın önde gelen üniversitelerinde Dijital Grafik Tasarım, Animasyon ve Dijital Görüntüleme gibi en sevdiğim alanlarda eğitim almaya niyetlendim.
1992 yılında, kendi farkındalığım nedeniyle, sanat giriş sınavına katıldım ve “Orta Tahran İslami Azad Üniversitesi”nde “Grafik Tasarım” alanında nispeten iyi bir derece ile kabul edildim. 1995’te kolejde enerjik, çekici ve güzel, çalışkan ve yaratıcı bir kızdan etkilendim. Çok güzel, tutkulu ve unutulmaz bir dönem: “Aşık oldum”!!
Her zaman yanımda olmasını istediğim biriyle çok ilgilendiğim bir alanda okumak.
Ağustos 1997’de “Kültür, Medya, Reklam ve Reklam Teaser” başlıklı tez projemi savunarak A notu ile mezun oldum.Birkaç ay sonra evlendik ve hayal bile edilemeyecek tüm iniş çıkışlarla tamamen farklı ve romantik bir hayata başladık.
Temmuz 1997’de, o yıllarda İran’ın tek özel animasyon yapım şirketi olan “HOOR” Kültür ve Sanat Enstitüsü’nde çalışmaya başladım ve bu, üniversiteden mezun olduktan sonra profesyonel iş piyasasına girmemin başlangıç noktasıydı…
Ekim 2002’de hayatımızın rengi ve kokusu değişti ve üç kişilik bir aile olduk, hayatımızın en iyi, en tatlı ve en güzel olaylarından biri olan sevimli ve zeki bir çocuk hayatımıza girdi.
Hayat inanılmaz bir hızla devam ediyor…
